وقتی کمونیسم رفت، سقوط امپراتوری شوروی در اروپا

نیکلای چائوشسکو برای دیدار با آیت‌الله رفسنجایی در سال 1368 به ایران آمده بود، اما نمی‌دانست تنها چند روز بعد از بازگشتش انقلابی در کشورش راه می‌افتد و خودش و همسرش اعدام می‌شوند. چائوشسکو با شنیدن اخبار ناآرامی‌ها در شهر تیمیشوارا با سرعت ایران را ترک کرد تا اوضاع کشورش را سر و سامان دهد. به محض رسیدن برای نشان دادن قدرتش تصمیم به سخنرانی گرفت. به رسم معمول تعداد زیادی از کارگران و کارمندان قابل اعتماد دولت را از اطراف بخارست جمع کرده و سوار اتوبوس کردند و به محل سخنرانی آوردند. آ‌ن‌ها شب را در مهمانخانه‌ها و خوابگا‌ه‌های پادگان‌ها در بخارست گذراندند و صبح 21 دسامبر همگی جلوی ساختمان کمیتة مرکزی بخارست جمع شدند تا سخنرانی دیکتاتور رومانی را بشنوند.

همه داشتند یک‌صدا شعار می‌دادند و دم از وفاداری به رهبرشان می‌زدند که چائوشسکو از سر و کله‌اش روی بالکن پیدا شد و پشت میکروفون‌ها قرار گرفت. متملقان هر از چند گاهی سخنرانی او را قطع می‌کردند و دیکتاتور داشت از دستاوردهای درخشان رومانی و سوسیالیسم علمی دم می‌زد، اما این سخنرانی با همیشه فرق داشت هشت دقیقه از سخنرانی نگذاشته بود که تمام مردم رومانی از تلویزیون دیدند که عدة زیادی از میان جمعیت شروع به هو کردن چائوشسکو کردند و مأموران گازهای اشک‌آوری میان جمعیت پرتات کردند تا ساکت‌شان کنند، اما جمعیت عصبانی‌تر شد و شعارهایی سر داد: «چاشسکو ما مردم‌ایم»، «مرگ بر قاتلان»، «رومانی به پا خیز». حالا چائوشسکو به تته‌پته افتاده بود و نمی‌توانست هیچ جور جمعیت خروشان را آرام کند. او بالاخره به خودش آمد و به جای تقبیح ضدانقلاب‌ها و شورشی‌ها، وعدة افزایش دستمزد کارگران و حقوق کارمندان و بازنشستگان را داد. اما فایده‌ای نداشت، کار از کار گذشته بود و مردم دیگر با وعده و وعید راضی نمی‌شدند، فریادها و هو کردن‌ها بیشتر شد و درنهایت مردم رومانی از تلویزیون دیدند که مرد نظامی تنومندی بازوی چائوشسکو را گرفت و او را به داخل ساختمان برد و صفحة تلویزیون برفکی شد. بعد از آن حوادث به سرعت برق و باد از جلوی چشم چائوشسکو و همسرش النا عبور کرد، ارتش پشت شورشیان در آمد. دیکتاتور و همسرش در یک دادگاه‌ها 55 دقیقه‌ای به اعدام محکوم شدند. چائوشسکو در عرض سه چهار روز از عرش به فرش کشیده شد.

فروپاشی کمونیسم در لهستان

داستان فروپاشی کمونیست در رومانی این‌گونه بود. کمونیست که چند دهه بر بسیاری از کشورهای بلوک شرق خیمه زده بود، یک شبه سقوط نکرد، سقوط آن مانند یک حرکت دومینویی بود و اتفاقات مختلف زنجیره‌وار به دنبال هم آمدند و در نهایت سقوط نهایی اتفاق افتاد و در هر کدام از کشورهای اروپای شرقی فروپاشی کمونیسم شکل متفاوتی داشت.

گرچه در دهة 1980 در کشورهای کمونیستی آهنگ اعتراض بلند شده بود و در آن‌ها اعتصاب‌ها و ناآرامی‌هایی اتفاق می‌افتاد اما اتفاقات 1989 نقطه عطفی در فروپاشی کمونیسم در کشورهای اروپای شرقی بود. اتفاقاتی که آن‌قدر سریع افتاد که نمی‌شد با ضرباهنگ آن همگام شد. سقوط اتحاد جماهیر شوروی چند عامل داشت یکی از اولین اتفاقاتی که این روند را تسریع کرد، انتخاب کارول ویتیوا اسقف اعظم کراکوف به عنوان پاپ ژان پل دوم بود. دولت کمونیستی لهستان زنگ‌های خطر را احساس کرد اما به پاپ اجازه داد در 1979 از لهستان بازدید کند.

به‌رغم دهه‌ها تبلیغات کمونیستی، میلیون‌ها نفر در سخنرانی پاپ شرکت کردند و از این طریق وفاداری خود را به کلیسای کاتولیک نشان دادند. همین موضوع باعث شد اتحادیة همبستگی با رهبری لخ والسا اعتصاب سراسری را در 1980 ترتیب دهد. این اعتصاب منجر به توافق گدانسک شد که دولت مجبور شد اتحادیة همبستگی و حق اعتصاب را به رسمیت بشناسد. اما ادامة ناآرامی‌ها باعث شد که دولت کمونیستی حکومت نظامی را در 1981 اعلام و کشور را با یک شورای نظامی اداره کند و در نهایت به دنبال شورش‌هایی به خاطر کمبود غذا حزب کمونیست در 1989 در این کشور فروپاشید.

پایان کمونیسم

این‌ها گوشه‌هایی از اتفاقاتی است که در انقلاب‌های 1989 افتاد که در کتاب «انقلاب‌های 1989 سقوط امپراتوری شوروی در اروپا» اثر ویکتور شبشتین با ترجمة بیژن اشتری روایت شده است. این کتاب داستان فروپاشی کمونیسم در شش کشور مجارستان، چکسلواکی، آلمان شرقی، بلغارستان، لهستان و رومانی را به تصویر می‌کشد.

این کشورها با تاریخ‌ها، فرهنگ‌ها و مذاهب مختلف در دوره‌ای 45 ساله (1945 تا 1989) از لحاظ تاریخی ویژگی مشترکی داشته‌اند و آن‌ تبعیت از حاکمی مشترک یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود که در پایان 1989 همگی از زیر سیطرة آن بیرون آمدند. شاید هیچ امپراتوری در طول تاریخ این‌چنین سریع و صلح‌جویانه متصرفاتش را رها نکرده باشد اما شوروی بدون حرف و حدیثی تسلیم شده بود چرا که بعد از سال‌ها خسته و درمانده و ورشکسته شده بود و می‌دانست که کمونیسم با پایان کار خود رسیده بود.

ویکتور شبشتین نویسندة این کتاب خودش در یکی از این کشورهایی متولد شد که یکی از انقلاب‌ها در آن اتفاق افتاد. او در سال 1956 یعنی در همان سالی به دنیا آمد که قیامی مردمی علیه دولت استالینیستی جمهوری خلق مجارستان و سیاست‌های تحمیلی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. این انقلاب در ابتدا یک تظاهرات دانشجویی بود که در بوداپست شروع شد و هزاران نفر به آن ملحق شدند.

اما با حملة نیروهای نظامی شوروی در نهایت مردم شکست خوردند. اندکی پس از قیام نافرجام مجارستان شبشتین با والدینش کشور را ترک کرد. آن‌ها به انگلستان پناهنده شدند و او حرفة روزنامه نگاری‌اش را در تعدادی از روزنامه‌ها مانند تایمز و لندن ایونینگ استاندارد و دیلی میل شروع کرد. سبک روزنامه‌نگاری او در کتاب «انقلاب‌های 1989» نیز وجود دارد. او گزارش‌های بسیاری دربارة اروپای شرقی در زمانی که کمونیسم فروپاشید و همچنین فروریختن دیوار برلین در 1989 نوشته است. اولین کتاب او دوازده روز نام دارد که دربارة قیام 1956 مجارهاست که به دوازده زبان ترجمه شده است. انقلاب 1989 کتاب دیگر اوست دربارة سقوط امپراتوری شوروی است.

«انقلاب‌های 1989 سقوط امپراتوری شوروی در اروپا» اثر ویکتور شبشتین با ترجمة بیژن اشتری از سوی نشر ثالث منتشر شده است. برای خرید کتاب با تخیف وارد bennubook شوید.

ارسال نظر ارزشمندتان

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.